آش و لاش شدن (مَ) متلاشی شدن. از هم پاشیدن، چنانکه مردار و جیفه ای، سخت ریمناک و منبسط گشتن، چنانکه ریشی ادامه... متلاشی شدن. از هم پاشیدن، چنانکه مردار و جیفه ای، سخت ریمناک و منبسط گشتن، چنانکه ریشی لغت نامه دهخدا
آش و لاش شدن از هم پاشیدن، متلاشی شدن، سخت چرکین شدن و منبسط گشتن زخم ادامه... از هم پاشیدن، متلاشی شدن، سخت چرکین شدن و منبسط گشتن زخم تصویر آش و لاش شدن فرهنگ لغت هوشیار
آش و لاش شدن ((شُ شُ دَ)) از هم پاشیدن، عفونی شدن زخم ادامه... از هم پاشیدن، عفونی شدن زخم تصویر آش و لاش شدن فرهنگ فارسی معین